اواخر آذر بابای فاظمه فوت شد! با پیام بهم خبر داد شوکه شدم، خیلی بد بود، فرداش تو بغل هم حسابی گریه کردیم ...
فاظمه خیلی محکم خودشو حفظ کرده بود حتی روز ختم ناهار خوردیمو با لبخند با عده ای خوشامدگویی میکرد! نگرانم کرده بود حالتش
روز هفتم فهمیدم شوک بود! چون اونشب خیلی بیشتر گریه کردیم حتی کمی با ضدا...
جمعه ی آینده چهلمه و خدا بخیر بگذرونه حال همشون رو...
(فاظمه دوست دوران کودکستانمه که پابرجا موندیم کنار هم،25 سال شکرخدا ...)
نوشتنم رفت یهو!!!
کلی کاچگی داشتما!
حالا فعلا همینو پست میکنم تا بعد
در پناه خدا باشی
نویسنده : من ; ساعت 23:32 روز چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵
دسته بندی :
برچسب : نویسنده : formeanda بازدید : 123