من گم شدم ...

ساخت وبلاگ

من گم شدم ...

تو وضعیتی از ابهامات و غم و بی حوصلگی عجیبی فرو رفتم که حتی توان دیدن پاییز و ازم گرفته!

پارسال پاییز در نبود بابا وقتی داشتم از نوری که افتاده بود پای پنجره اتاق کیف میکردم و ذهنمو درگیر کرده بودم به سوژه های عکس پاییزی به این فکر میکردم اگه یه روز بیاد و من نتونم برم سراغ دکور و عکس و پاییز اون روز من مردم ... آبان داره تموم میشه و این روزها من مردم ...

در این که هر چی بیشتر میگذره از نبود بابا اوضاع داره سخت تر و رنجورتر میشه شکی نیست،ولی اینکه پارسال تونستم از پسش بربیام و امسال نتونم از پس زندگی بر بیام عرصه رو بهم تنگ تر میکنه ...

حالا انگار نوبت من که کنار گل ماهی تو خودم فرو برم و هیچ نیرویی از جانب زهرا نتونه به کمکش بیاد ...

هفته ی پیش هر چقدر با خودم کلنجار رفتم که تور جنگل و برم نتونستم! نرفتم!

با خودم عهد می بندم و خودم عهدمو زیر پا میذارم و این چرخه دائما داره تکرار میشه ...

نویسنده : من ; ساعت 11:45 روز دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱

دسته بندی :


بی ردپا ......
ما را در سایت بی ردپا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : formeanda بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 12:25