۲۱ دی ماه ۱۳۹۸

ساخت وبلاگ

با بابا بحث میکردیم که این هواپیما یه چیزی بهش اصابت کرده حالا موشک یا هر چیز اینچنین! بابا اصرار داشتن که نه تو چرا همچین افکاری داری وقتی میگن نقص فنی بوده! ادامه دادیم یکم که بابا وقتی هواپیما پودر شده! عادی نیست ...در نهایت من سکوت اختیار کردم و بابا مسائل دیگه رو مطرح کردن و بعدش اومدم بالا

صبحش که از خواب بیدار شدم و خبرو خوندم نمیدونم چه حالی بود! دردناک ...وحشتناک، مبهوت، گنگ و شدیدا غمگین ... فکر اینکه دوباره تو خونه ی اون داغ دیده ها غوغا شد! فکر اینکه خودمون خودمون و از بین بردیم ... هنوزم حالم خرابه ازین درد ... حادثه ی تلخ زیاد داشتیم همیشه ولی این یکی عجیب درگیرم کرده، گاهی فکر میکنم بچه های ما قراره چه تاریخی رو از دوران بعد انقلاب تو کتابهاشون بخونن؟؟ دولتهایی که به اشکال مختلف خیانت کردن؟ پولهایی که از کشور خارج شد و هیچوقت برنگشت؟ برنمیگرده واقعا؟! شهدایی که به خاطر علم و آگاهی شهید شدن! به خاطر خدمت به وطن ... کلا درد زیاده و امیدوارم این تاریخ به هیچ نسلی منتقل نشه و به قول شادی امام زمان بیاد که خودش درست کنه همه چیو ...

 

بی ردپا ......
ما را در سایت بی ردپا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : formeanda بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 12:56