کاچگی

ساخت وبلاگ

نوشتنم  اومده،فقظ حیف   که   کیبورد  خرابه   و خیلی ازحروف و نمیزنه و همین عامل باعث تمسخر  خاض و عام  این ضفحه شده! همینجوری بچه  های مردم رو   سرخورده میکنن  این پایتخت نشینهای مدعی!!! والا
همه ی امکانات وبدبختی های مملکت  و زدن  به نام  خودشون بازم دست از سرما  برنمیدارن
دخترک پووور  شهرستانی،کم نیااااااااااااااااااااااااااااااااااار
دور  باشه از همه تهران زلزله بیاد مملکت نابود  میشه! آخه اینم  شدد زندگی!!!  تو گرفتاریاشونم  گرفتار میشیم
اه اه اه   به چیتون مینازید آخه،برید ساخت و  سازتون  و درست   کنید!برید بافت های فرسودتون و دریابید! برید  به فکرباشید،بلکم خیر  ببینید
پیرشی  مادر،توگوش بده :))
سال پردرد و پرازمرگی بر ایران گذشت...انشاالله که دیگه پیش   نیاد وهمه شادو سالم  باشن،برای  حادثه ی  قظار  خاله  میگفت  کلا دستگاهشون خراب بود وبا اینکه بارها اعلام کرده  بودن ولی  از  تهران اقدامی  نشده  بود،البته  استعفای مدیرکل شاهرود  بجا ولازم   بود،چون اضولا   آدم   بیخودی بوده
اما امان از ضعف  مدیریتی مملکت من ....بگذریم،خواستم  یکم ثبت  حادثه  کرده  باشم،یاد  شهدای  آتش  نشان هم  گرامی
راستی یه نکته از  دهه ی  سوم زندگی ،تو  این  دهه  ضاحب  نظریم کم شده!و اتفاق  خوشایندی  به    نظرم میاد،بهش که  فکر میکنم  اضولا برای خیلی از مسائل  من وسظ   بودمو نظر  میدادم!الان پیش  میاد که بخونمو بشنوم و  حرفی   نزنم،متانت دوست  داشتنی ای این  سکوت
بخش گندش  تو اجراها  به چشمم اومده،وقتی ضاحب مجلس میاد و کار عقبه   و  شروع میکنه به  غر زددن،و من جواب نمیدمو کارمو   انجام  میدم،شاید تو  لحظه  اونارو  عضبی کنه  ولی تهش از قیل و قال و استرس جلوگیری میکنه
خوبه راضیم ازین فرآیند
یه اتفاق خوب...قراره فاظمه با  یه  پسر ظاهرا  خوب آشنا بشه،شرایظش اوکی به  نظر  میاد   تا بیوفتن تو  راهشو  ببینیم  چی  پیش  میاد،انشاالله هرچی که خیره همون بشه،نمیدونم چرا ندیده خوشم اومده ازش و دلم میخواد که بشه ...
و اینکه  هرچه پیش آید خوش آید ...
تازشم ارشد شرکت کردم  ولی  هنوز شروع نکردم،دلم  شدییییید  برای  شیمی تنگ  شده،و ازونجا که سندو سالم به  استخدامیهای کشور قد   نمیده،رشته ی   کم  کارو  راحتی رو انتخاب  کردم،شیمی آلی
یسری  تست زدم  همش غلظ :))  و نتیجه ی اخلاقیش  اینکه باید با کتاب شروع  کنم،دلم میخواد بخونمو  قبول بشم،یه حفره ای از علم  ایجاد  شده  تو  وجودم که  باید پرش  کنم!  حس  بیسوادی اومده  سراغم،ولی  امون از  تنبلییییییی
من اینارو  تو  مزون مینویسمو  شب  میرم  خونه  پستش  میکنم،از فواید بیکاریه دیگه
سبببببببببببببز باشی  آقای عزیز  

نویسنده : من ; ساعت 0:14 روز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵

دسته بندی :


بی ردپا ......
ما را در سایت بی ردپا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : formeanda بازدید : 109 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 11:46